responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 6  صفحه : 71


محروم سازم . امام فرمود : اگر صادق باشى او را از ارث محروم ساز ، زيرا كه به زودى اختلال در مشاعرش عارض خواهد شد ، گفت : پس [ از مدينه ] بازگشتم ، و جعفر مرا بنزد قاضى ابو يوسف برد ، و پس از تقديم احترام و دعا گفت : من جعفر پسر على ابن سرىّ هستم ، و اين وصى پدر منست ، پس بفرماى تا ارث پدرم را به من تسليم كند ، قاضى رو به من كرد و گفت : در برابر اين ادّعا دفاع تو چيست ؟ گفتم : آرى ، اين جعفر بن علىّ بن سرىّ است ، و من وصىّ علىّ بن سرىّ هستم ، قاضى گفت :
پس مالش را به او تسليم كن ، گفتم : ميخواهم در اين باره با تو سخن بگويم :
گفت : پس نزديك من بيا ، و من چندان به او نزديك شدم كه كسى سخنم را نميشنيد ، آنگاه گفتم : اين پسر با امّ ولد پدرش مقاربت كرده ، و از اين جهت پدرش مرا مأمور ساخته و توصيه كرده است كه او را از شمار ورثه خارج سازم ، و چيزى از ميراث به او ندهم ، از اين رو در مدينه بنزد موسى بن جعفر عليهما السّلام شدم ، و اين داستان را با او گفتم ، و از آن حضرت كسب تكليف كردم . پس مرا فرمود : تا او را از جمع ورّاث بيرون كنم ، و چيزى به او ندهم ، قاضى گفت : خدا را ! براستى ابو الحسن تو را چنين فرمود ؟ ! گفتم : آرى ، پس سه بار مرا قسم داد ، و آنگاه گفت :
فرمان او را اجراء كن ، زيرا كه قول حقّ همانست كه او گفته است ، وصى گفت :
پس بعد از آن جعفر دستخوش اختلال شد ، و ابو محمّد حسن بن علىّ وشّاء گفت :

71

نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 6  صفحه : 71
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست