نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 212
سپاه جمل رو بفرار نهادند ، و در وسط راه به زنى آبستن برخوردند ، پس آن زن از مشاهده فراريان وحشتزده و سراسيمه شد و جنين خود را زنده بيفكند ، و جنين همچنان دست و پا ميزد تا بمرد ، و بعد از آن مادر نيز درگذشت . حسن گفت : پس علىّ بن ابى طالب عليه السّلام و يارانش بر آن زن كه با كودكش در راه افتاده بوده بگذشتند . راوى گويد : عليّ عليه السّلام مردمان را از كار آن زن باز پرسيد ، و مردم گفتند : او آبستن بود ، و چون جنگ و هزيمت را بديد بهراسيد ، امام عليه السّلام از ايشان پرسيد كه كدام يك زودتر بمرد ؟ گفتند : پسرش پيش از خودش جان داد . گفت : امام عليه السّلام شوهر آن زن - پدر پسر مرده - را فرا خواند ، و دو ثلث ديهء پسرش را بعنوان ارث به او داد ، و ثلث ديه را براى مادر درگذشتهء كودك گذاشت ، و پس از آن نصف ديهء را كه بعنوان ارث پسر مرده بمادرش رسيده بود بابت ارث به شوهر آن زن داد ، و بقيّه را بخويشاوندان آن زن سپرد . گفت : سپس نصف ديهء آن زن در گذشته را كه 2500 درهم بود بابت ارث به شوهر داد ، و اين بدان جهت بود كه آن زن بهنگام سقط كودك در اثر بيم و هراس فرزند ديگرى نداشت . و بقيّهء ديه زن را بخويشاوندان او داد . حسن ( بصرى ) گفت : و امام همگى مبلغ ديه را از بيت المال بصره بپرداخت . شرح : « اين عمل امتياز و فرق حكومت حقّ و حكومت باطل را بوضوح نشان مىدهد » .
212
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 6 صفحه : 212