responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 4  صفحه : 342


به خانه اى وارد شدم كه داراى دو اطاق بود و درى ميان آن دو قرار داشت و در يكى از آنها زنى زندگى مىكرد آن زن به من گفت : اين اطاق را اجاره كن ، گفتم : اين دو اطاق به هم راه دارد و من جوان هستم تو نيز جوانى و صلاح نيست ، گفت : تو اجاره كن من در را مىبندم ، من پذيرفتم و متاعم را به آنجا بردم ، و به دو گفتم : در را ببند ، گفت : از اينجا نسيم مىآيد بگذار باز باشد ، گفتم : من و تو هر دو جوان هستيم در را ببند ، گفت : تو در اطاقت بنشين و من در اطاق خود ، نزد تو نمىآيم و به تو نزديك نمىشوم و از بستن در سر باز زد ، من خدمت امام صادق عليه السّلام رسيدم و ماجرا را عرض كردم و پرسيدم مىتوانم آنجا بمانم ؟ فرمود : از آنجا به جاى ديگر برو زيرا هيچ مرد و زنى در مكانى خلوت نكنند مگر آنكه شيطان سومى آنها باشد .
3914 - ابو همّام ( اسماعيل بن همّام ) به امام هشتم عليه السّلام طىّ نامه اى نوشت مردى زمين با آبى ( مزرعه ) را از صاحبش اجاره كرده و اجاره دهنده در حضور مستأجر زمين را به ديگرى فروخته و مستأجر مخالفتى نشان نداده و خود حاضر و ناظر فروش بوده است . سپس مشترى از دنيا رفته در حالى كه داراى ورثه مىباشد ، آيا اين زمين را به ميراث به ورثهء ميّت مىدهند يا در تصرّف مستأجر باقى مىماند تا مدّت

342

نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 4  صفحه : 342
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست