نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 141
است . شريح گفت : اين يك شاهد است و من به شهادت يك گواه حكم نمىكنم ، امام قنبر غلام خود را آورد او نيز شهادت داد كه اين زره از آن طلحه است كه جزء بيت المال شده ، و آن را ربودهاند ، شريح گفت : اين بنده است و من به شهادت بنده حكم نمىكنم ، پس على عليه السّلام فرمود : زره را بازستانيد اين مرد در قضاوت سه بار از طريق منحرف شد ، شريح فورى برخاست و گفت : هرگز به داورى ننشينم تا مرا خبر دهى كه كجا به ظلم و خلاف حقّ سه بار حكم كردم ، پس على عليه السّلام فرمود : آنجا كه من گفتم اين زرهء طلحه است و در روز جمل از بيت المال دزديده شده ، و تو گفتى يا على شاهد بياور ، در صورتى كه رسول خدا صلَّى الله عليه و آله فرمودند در هر جا كه مال ربوده شده از بيت المال يافت شد بدون بيّنه توقيف مىشود و به بيت المال برمىگردد . دوم آنكه : من فرزندم حسن را شاهد آوردم و شهادت داد و تو گفتى اين يك گواه است و من به شهادت يك تن حكم نمىكنم ، و رسول خدا ( ص ) بيك شاهد و قسم حكم مىداد و سوم آنكه من قنبر را آوردم و شهادت داد امّا تو گفتى اين بنده است و حال آنكه شهادت بنده اگر عادل باشد اشكال ندارد ، اينست آن سه موردى
141
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 4 صفحه : 141