responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 382


به شما حاجتى هست ، فرمود حاجتتان را به ميان آوريد ، گفتند : آن ، حاجتى عظيم است . فرمود : بياوريد ، آن كدامست ؟ گفتند : حاجت ما اين است كه بهشت را براى ما نزد پروردگارت ضمانت كنى ! پس سر به زير افكند ، و چنان كه رسم متفكران است ، چند لحظه با سر انگشتان يا با عصا آهسته بر زمين كوبيد ، و آنگاه سر برداشت ، و فرمود : اين كار را در حق شما ميكنم مشروط به اينكه چيزى از كسى نخواهيد و هيچ گاه سؤال نكنيد راوى اين خبر گفت : پس چنين اتفاق مىافتاد كه مردى از آن جمع در سفر ميبود ، و تازيانه اش از دستش مىافتاد ، پس به علت فرار از سؤال خوش نميداشت كه بازگرداندن آن را از كسى بخواهد ، و از اين رو از فراز جهاز شتر به زير مىآمد و آن را بر ميداشت ، و گاهى چنين رخ ميداد كه در كنار سفره نشسته بود ، و ديگرى از همنشينانش به ظرف آب نزديكتر بود ، ولى به آن همنشين نمىگفت كه : آن ظرف آب را به من ده ، بلكه خود از جاى برميخاست و آب مينوشيد .
1759 - و نيز فرمود : از مردم بىنياز شويد اگر چه در شستن و تنظيف مسواكى باشد .
1760 - و امام صادق عليه السّلام فرمود : منّت نهادن اساس احسان را ويران ميسازد .

382

نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 382
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست