نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 192
من عمل بطاعتك و اتّباع مرضاتك ، اللَّهمّ أنت منتهى غايتى و رجائى و مسألتى و طلبتى ، أسألك يا إلهي كمال الايمان و تمام اليقين ، و صدق التّوكل عليك ، و حسن الظَّنّ بك ، يا سيّدى اجعل إحسانى مضاعفا ، و صلاتى تضرّعا ، و دعائى مستجابا و عملى مقبولا ، و سعيى مشكورا ، و ذنبى مغفورا ، و لقّنى منك نضرة و سرورا ، و صلَّى الله على محمّد و آله » . يعنى : بار خدايا مرا به اندازه و ترتيبى كه تقدير كرده و خواسته اى آفريدى ، با تدبير و بينا به نيكيها و زشتيها ؛ و از تو هيچ كوتاهى در امر من واقع نشد ، و مرا با حول و قوّهء خويش از سه تاريكى بيرون آوردى ( كه گويند آن سه تاريكى : ظلمت بطن و رحم و مشيمه است ) آنگاه مرا از دنياى جنين به اين دنيا آوردى پس بر آن نظر افكندم و آنگاه آن را طلب نمودم ، و سپس از آن دورى گزيدم و مرا در دنيا روزى و آب و علفزار دادى ، و بهدايت خود بينا ساختى و هدايت فرمودى ، پس تو نيكو پروردگارى هستى و تو خوب مولا و سرپرستى هستى ، پس اى آنكه مرا مورد تكريم خود قرار دادى و مكرّم ساختى ، و بشرافت خويش مشرّف ساختى و ارزش بخشيدى و نعمتها به من عطا فرمودى ، به تو پناه مىآورم از زقّوم ( كه خوراك دوزخيان است ) ، و نيز به تو پناه مىآورم از حميم ( كه آشاميدنى دوزخيان است و فراهم آمده از چرك و ريم ) و باز به تو پناه مىآورم از آنكه بستر و آرامگاهم در آتش دوزخ باشد ، ميان لايه ها و خانه هاى آتش در سايه و كنار آتش در روزى كه سراسر آتش مىبارد اى صاحب و خداوند آتش ، بار خدايا : من از تو تقاضا مىكنم براى خود استراحتگاهى در بهشت ، در ميان جويبارهاى بهشت و درختانش و ميوه ها و گلهاى آن و خدمتكاران مخصوص و جفتهاى بهشتى ، بار خدايا : من از تو بهترين خيرها را كه رضاى تو و بهشت است ميخواهم ، و از تو پناه مىجويم از بدترين شرّها كه همان غضب تو و آتش دوزخ
192
نام کتاب : من لا يحضره الفقيه ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 192