نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 437
روى قلَّهء كوه مكانى بما نشان داد ، و گفت : رسول خدا صلى الله عليه و آله از آنجا بالا رفته تا ببيند آيا آب باران در آن مكان يافت مىشود . زراره گويد : ذر ذهنم اين سؤال پيدا شد كه پيغمبر براى آبى كه در آنجاست بالاى كوه نمىرود ، به آنان گفتم : من همراه شما نمىآيم در اينجا مىخوابم تا شما بازگرديد ، او و بكير رفتند و باز آمدند و همگى به منزل برگشتيم . فرداى آن روز خدمت امام باقر عليه السّلام شرفياب شديم ، بما فرمود : ديروز كجا بوديد ؟ شما را نديدم ماجراى خود را به آن حضرت گفتيم ، و مسجد و جايى را كه ( آن مرد ) گمان مىكرد ، رسول خدا صلى الله عليه و آله بالا رفته و صورتش را در آنجا شسته ، همه را تعريف كرديم ، امام باقر عليه السّلام فرمود : پيغمبر هرگز به آنجا نرفته است . عرضه داشتيم : و براى ما روايت شده كه دندان ميان ثنايا و انياب آن بزرگوار شكسته شده فرمود : نه . خداوند سالم جان او را گرفت ، امّا زخمى در چهره اش پيدا شد ، على را فرستاد در جحفه آبى برايش آورد ، پيغمبر آن را گرفت و نخواست تا از آن بياشامد ، و صورتش را شست . 81 - شعبى گويد : ابن كواء به حضرت على عليه السّلام گفت : اى امير مؤمنان !
437
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 437