نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 73
كرده و سپس دو عدد انار برداشت ، اين عملش نيز تعجّبم را برانگيخت امّا با خود انديشيدم كه شايد با يك ديگر حسابى دارند . با خود گفتم : چه نيازى او را وادار به دزدى كرده است ؟ چرا وقتى خود را از چشم نانوا و انار فروش دور مىديد چنين كارى انجام مىداد ، همچنان به دنبال او رفتم ، به بيمارى رسيد ، دو قرص نان و دو انار را جلوى او نهاد و رفت ، منهم به دنبالش رفتم تا در نقطه اى از بيابان ايستاد . خود را به او رساندم و گفتم : اى بندهء خدا آوازهء نيكى تو را شنيده و مايل بودم كه از نزديك ببينمت حال به ديدارت آمدم ، ولى كار عجيبى از تو مشاهده كردم كه فكرم را پريشان ساخته است . از تو مىپرسم كه برايم توضيح دهى تا خيالم آسوده شود ، گفت : چه ديدى ؟ گفتم : تو را كه به نانوائى رسيدى و از او دو نان دزديدى ! و از انار فروش گذر كردى از او نيز دو انار بسرقت بردى ؟ ! امام فرمود : در پاسخ من گفت : پيش از هر چيز به من بگو تو كيستى ؟ گفتم : يكى از فرزندان آدم عليه السلام از امّت محمّد صلَّى الله عليه و آله . بار ديگر گفت : از چه كسانى ؟ گفتم : فردى از دودمان پيغمبر خدا صلَّى الله عليه و آله . پرسيد : در كجا زندگى مىكنى ؟ گفتم : مدينه . گفت : شايد تو جعفر بن محمّد فرزند علىّ بن حسين بن على بن أبى
73
نام کتاب : معاني الأخبار ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 73