چون مسلمانان زياد شدند گفتند : كاش أمر مىفرمودى كه مسجد توسعه داده شود ، پس فرمود : مسجد را زياد كردند ، و امّا « سعيده » يعنى به اندازهء يك خشت و نيم بنا كردند ، باز هم مسلمانان فزونى گرفتند ، و عرض كردند : يا رسول الله چه خوب است كه دستور فرمائيد به مسجد افزوده گردد حضرت فرمود آن را زياد كردند و ديوارش را دو خشت نر و ماده ساختند . و چون گرما برايشان شدّت گرفت عرض كردند : اى پيامبر خدا چه خوب است ، اگر دستور فرمائى سقفى ساخته شود كه سايه اندازد تا از گرما مصون باشيم ، پس دستور داد كه ستونهائى از چوب خرما بر پا داشتند و با چوبها و برگهاى خرما و علف ، سقفى ساختند ، تا آنكه باران باريد ، و بر روى آنان ريخته شد ، گفتند : اى پيغمبر خدا اگر اجازه مىفرمودى گلى بر روى اين سقف مىكشيديم كه آب به زير نمىآمد ، فرمود : نه ، بلكه چوب بستى همانند چوب بست موسى باشد ، و زياده از اين نمىكنم ، و تا آخر عمر آن بزرگوار همواره مسجد بر همين منوال بود و قدّ ديوار مسجد پيش از آنكه آن سقف به رويش نهاده شود به اندازهء يك قامت انسان بود ، و چون سايهء ديوار به طول يك ذراع مىشد نماز ظهر را مىخواندند ، و چون به اندازهء دو ذراع مىگشت نماز عصر بجا مىآوردند ، فرمود : « سميط » يك خشت يك خشت كنار

360