نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 429
فرزندانش را در حضور عموى آنها زيد بن على جمع كرد و نامه اى بخط على ( ع ) و رسول الله بيرون آورد و در آن نوشته بود هذا * ( كِتابٌ مِنَ الله ) * العزيز الحكيم العليم و حديث لوح در آن نوشته بود تا آنجا كه در آخرش ميگويد * ( أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ ) * سپس در آخر حديث گفته است كه عبد العظيم راوى حديث ميگفت بسيار بسيار تعجب است كار محمد بن جعفر كه خروج كرد و ادعاى امامت نمود با آنكه از پدرانش اين حديث را شنيده و روايت كرده است سپس گفته است اين سر خدا و دين خداست و دين ملائكه او را نگهدار مگر از اهل و اوليائش 4 . . جابر جعفى از امام پنجم از جابر بن عبد الله انصارى روايت كرده است كه گويد ببانوى خود فاطمه زهرا عليها السّلام وارد شدم در برابرش لوحى بود كه پرتوش چشم را خيره ميكرد در آن نام دوازده امام بود سه نام در روى آن بود و سه در پشت آن و سه در آخر آن و سه در حاشيه آن من آنها را شمردم دوازده بودند ، گفتم اينها نامهاى كيانند ؟ فرمود اين نام اوصياء است اولشان عموزادهام ميباشد و يازده تن فرزندانم كه آخرشان قائم است ، جابر گويد در آن محمد محمد محمد ديدم در سه جا و على و على و على و على در چهار جا 5 . . ابى الجارود از امام پنجم روايت كرده است كه جابر بن عبد الله انصارى گفت بفاطمه عليها - السّلام وارد شدم و در پيش او لوحى بود كه نام اوصيا در آن نقش بود دوازده تا شمردم كه آخرشان قائم بود سه تا محمد نام داشت و چهار على نام .
429
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 429