responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 414


او كوچك مشمار بسا باشد همان را اجابت كند و تو ندانى 14 - امام ششم گويد چون مردم بعد از مردن ابى بكر با عمر بيعت كردند مرد جوانى از يهود در مسجد نزد او آمد و بر او سلام كرد و مردم اطراف او بودند باو گفت اى امير المؤمنين مرا به - دانشمندترين خودتان بخدا و رسولش و بكتاب و سنتش رهبرى كنيد با دست خود اشاره بعلى عليه السّلام نمود و گفت اينست آن مرد نزد على رفت و از او پرسيد تو چنينى ؟ فرمود آرى گفت من از تو از سه مسأله و سه مسأله و يك مسأله ميپرسم امير المؤمنين فرمود چرا نگفتى از هفت مسأله يهودى گفت نه همانا از سه مسأله پرسش كنم و اگر جواب آنها را درست گفتى تو را از سه مسأله ديگر پرسش كنم ، و اگر درست نگفتى پرسشى ندارم امير المؤمنين باو گفت بمن بگو اگر من بدرستى و راستى جوابت را بدهم ميفهمى كه درست است ؟ ( آن جوان از دانشمندان يهود بود و از احبار آنان و عقيده داشتند كه از فرزندان هرون برادر موسى عليه السّلام است ) عرضكرد آرى امير المؤمنين باو گفت بحق خدائى كه معبودى جز او نيست اگر راست و درست جوابت را گفتم مسلمان ميشوى و دست از كيش يهود بر ميدارى ؟
يهودى سوگند ياد كرد كه من نيامدم مگر جوياى دين حق و مقصودم اسلام است ، فرمود اى هارونى از هر چه خواهى بپرس تا خبر داده شوى گفت مرا خبر ده از اول درختى كه بر زمين روئيده و از اول چشمه اى كه بر آن جوشيده و از اول سنگى كه بر روى زمين نهاده شده امير المؤمنين باو گفت اما پرسش تو از اول درختى كه بر روى زمين روئيده براستى يهود گمان كنند زيتونست دروغ گفته اند

414

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 414
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست