نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 393
و بعد نه تن از اولاد حسين يكى بعد از ديگرى ، قرآن با آنها است و آنها با قرآن از او جدا نشوند و از آنها جدا نشود تا در سر حوض بر من درآيند ، گفتند چرا بخدا ما آن را شنيديم و بر آن گواهيم چنانچه ميگوئى تماما بعضى گفتند اكثر آنچه را گفتى ياد داريم و همه را ياد نداريم و اينانند آن كسانى كه حافظ اخبار ما هستند و افاضل ما هستند ، حضرت فرموده راست گفتيد همه مردم در حافظه برابر نيستند شما را بخدا سوگند هر كه اينها را از رسول خدا حفظ كرده باشد قيام كند و گزارش دهد زيد بن ارقم ، براء بن عازب ، سلمان ، ابو ذر ، مقداد ، عمار برخاستند و گفتند ما گواهيم و حافظ فرمايش رسول خدائيم كه بر منبر ايستاده بود و تو در كنارش بودى و ميفرمود اى مردم براستى خدا بمن دستور داده براى شما امام نصب كنم و آنكه بعد از من خداى عز و جل طاعت او را بر مؤمنان در قرآن خود واجب كرده و قرين طاعت خود و من قرار داده معرفى كنم و بشما دستور دهم ولايت مرا و او را زيرا من از ترس طعنه منافقين و تكذيب آنها در اين باره بخدا مراجعه كردم ولى او مرا تهديد و توعيد كرد كه بايد آن را تبليغ كنى و اگر نه معذب ميشوى اى مردم خدا در قرآنش شما را دستور نماز داده و من آن را بيان كردم و دستور زكاة و روزه و حج داده من آنها را بيان كردم براى شما و شما را دستور بولايت داده و براستى من گواهم كه منظور خصوص همين است و دست خود را روى شانه على بن ابى طالب گذاشت سپس براى دو پسر او است بعد از او سپس براى اوصياء بعد از او از فرزندان آنان از قرآن جدا نشوند و قرآن از آنها جدا نشود تا آنكه بر سر حوضم بر من در آيند اى مردم پناهگاه شما را پس از خود و امام و دليل و هادى شما را بيان كردم كه برادرم على بن ابى طالب است او در ميان شما چون خود من است در دين خود از او تقليد كنيد و در همه امور خود از او اطاعت كنيد زيرا هر چه خدا بمن آموخته از حكمت خود نزد او است از او بپرسيد و از اوصياءش بعد از او ، بآنها
393
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 393