responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 238


كامل ، خوش اندام بود ريش انبوهى داشت و شكم خفته اى گونه هايش سبك بود در ميان مردان ميانه بالا و بهم پكيده بود و چون نزد قوم خود برگشت تغيير شكل داده بود و او را نشناختند ، قومش هنگام برگشت او سه دسته شده بودند 1 - منكران جدى كه هرگز برنميگشتند 2 - اهل شك و ترديد 3 - اهل ايمان و يقين صالح بدعوت آن دسته اى كه شك داشتند آغاز كرد و به آنها اظهار داشت كه من صالح هستم او را تكذيب كردند و دشنام دادند و راندند و گفتند خدا از تو بيزار باد صالح به شكل تو نبود ، فرمود سپس نزد منكران آمد سخن او را نشنيدند و بسختى از او دورى كردند سپس پيش دسته سوم رفت كه اهل ايمان و يقين بودند و بآنها گفت من صالح هستم ، گفتند يك خبرى بما بگو كه بفهميم تو صالح هستى چون ما شكى نداريم كه خداى تعالى آفريننده است هر كس را بهر شكل كه خواهد در مىآورد ، ما در ميان خود نشانه‌هاى قائم را بهم خبر داديم و بررسى كرديم كه وقتى آيد معلوم باشد و صحت آن بوسيله يك خبر آسمانى بر ما محقق شود .
صالح گفت من همان صالح هستم كه شتر را براى شما آوردم ، گفتند راست گفتى ما هم همين موضوع را بررسى ميكرديم آن شتر چه نشانه هائى داشت ؟ گفت يك روز او آب را مينوشيد و يك روز شما ، گفتند ما بخدا و آنچه از او آوردى ايمان داريم ، اينجا است كه خدا مىفرمايد بدرستى كه صالح از طرف پروردگارش فرستاده شد اهل يقين گفتند ما بدان چه فرستاده شده ايمان داريم و و گفتند آنان كه خود را بزرگ شمردند يعنى اهل شك و منكران ما بآن كه شما ايمان آورديد كافر هستيم ، گفتم آيا آن روز در ميان آنها عالمى بصالح بود ، فرمود خدا از آن عادلتر است كه زمين را

238

نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 238
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست