نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 94
3 - اصبغ بن نباته گويد : علىّ عليه السّلام بر منبر بود ، ابن كوّاء پيش آمد و گفت : اى امير المؤمنين ! مرا از احوال ذو القرنين خبر ده ، آيا او پيامبر بود يا پادشاه ؟ آن دو قرن او چه بود ؟ آيا طلا بود يا نقره ؟ علىّ عليه السّلام فرمود : نه پيامبر بود و نه پادشاه و آن دو قرن او نه از طلا بود و نه از نقره ، لكن او بندهاى بود كه خدا را دوست داشت و خداوند نيز او را دوست داشت و براى خدا خير خواهى كرد و خداوند براى او خير خواهى فرمود ؛ و او را ذو القرنين ناميدهاند براى آنكه قومش را به حقّ فرا خواند و آنها ضربتى بر طرفى از سر او زدند و او زمانى از ديدگان آنها غايب شد ، سپس به نزد ايشان آمد و آنها ضربتى ديگر بر طرف ديگر سر او زدند و در ميان شما هم مانند او هست . 4 - جابر بن عبد الله انصارى گويد از رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم شنيدم كه مىفرمود : ذو القرنين بندهء صالحى بود كه خداى تعالى او را بر بندگانش حجّت قرار داد و او قومش را به خداى تعالى فراخواند و آنها را به تقواى الهى فرمان داد ولى آنها
94
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 94