نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 62
6 - عبد السّلام بن صالح هروى گويد : من از دعبل بن علىّ خزاعى شنيدم كه مىگفت : بر مولاى خود امام رضا عليه السّلام قصيدهء خود را كه چنين آغاز مىشود خواندم : < شعر > مدارس آيات خلت من تلاوة و منزل وحى مقفر العرصات < / شعر > و چون به اين ابيات رسيدم : < شعر > خروج امام لا محالة خارج يقوم على اسم الله و البركات يميّز فينا كلّ حقّ و باطل و يجزى على النعماء و النّقمات < / شعر > امام رضا عليه السّلام به سختى گريستند ، سپس سر خود را بلند كرده و به من فرمودند : اى خزاعى ! روح القدس اين دو بيت را بر زبان تو جارى كرده است ، آيا مىدانى اين امام كيست ؟ و كى قيام خواهد كرد ؟ گفتم نه اى مولاى من ! فقط شنيدهام كه امامى از شما خروج مىكند و زمين را از فساد پاك مىسازد و آن را از عدل آكنده مىسازد همان گونه كه از ستم پر شده باشد . فرمود : اى دعبل ! امام پس از من فرزندم محمّد است و پس از او فرزندش
62
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 62