نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 545
نگهبانان به تنهايى به مقابله برمىخيزند و از غير او استعانت نمىكنند و كاخ پادشاه در وسط اين شهر است ، و شنيدم كه مىگفت : به مملكت مغرب وارد شدم و به صحراى رمل كه به آن رمل عالج گويند رسيدم و به ميان قوم موسى عليه السّلام درآمدم و ديدم كه پشت بام خانههايشان برابر بود و انبار غلَّات آنها در خارج قريه بود و قوت مورد نياز خود را از آنجا بر مىگرفتند و باقى را در آن ذخيره مىكردند و قبور آنها در خانههايشان بود و در باغهايى كه از شهر دو فرسخ فاصله داشت و در ميان آنها پيرمرد و پيرزنى نبود و هيچ نوع بيمارى در ميان آنها مشاهده نكردم بيمار نمىشدند تا آنكه بميرند . و بازارهايى داشتند كه اگر شخصى مىخواست از آن خريد كند خود به آنجا مىرفت و براى خود كالا را به ترازو مىنهاد و هر چه كه مىخواست برمىداشت و فروشنده هم حاضر نبود و چون قصد نماز مىكردند به مصلَّا حاضر مىشدند و نماز مىگزاردند و بازمىگشتند و سرقت و خيانت و خصومت در ميان آنها نبود و هيچ كلام ناخوشايندى در ميانشان وجود نداشت و ياد خدا و نماز و مرگ در بين آنها شايع بود . مصنّف اين كتاب - رحمه الله - فرمايد : هنگامى كه مخالفين ما اين حال را براى سربانك پادشاه هند روا مىدانند سزاوار نيست كه مانند آن را در طول عمر براى حجّت خدا محال بدانند ، و لا حول و لا قوّة إلَّا با لله .
545
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 545