نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 154
فرمود : اين پسر نرجس است و اين جانشين پس از من است و به زودى مرا از دست مىدهيد پس بدو گوش فرادار و فرمانش ببر . حكيمه گويد : پس از چند روز ابو محمّد عليه السّلام درگذشت و مردم چنان كه مىبينى پراكنده شدند و به خدا سوگند كه من هر صبح و شام او را مىبينم و مرا از آنچه مىپرسيد آگاه مىكند و من نيز شما را مطَّلع مىكنم و به خدا سوگند كه گاهى مىخواهم از او پرسشى كنم و او نپرسيده پاسخ مىدهد و گاهى امرى بر من وارد مىشود و همان ساعت پرسش نكرده از ناحيهء او جوابش صادر مىشود . شب گذشته مرا از آمدن تو باخبر ساخت و فرمود : تو را از حقّ خبر دار سازم . محمّد بن عبد الله راوى حديث گويد : به خدا سوگند حكيمه امورى را به من خبر داد كه جز خداى تعالى كسى بر آن مطَّلع نيست و دانستم كه آن صدق و عدل و از جانب خداى تعالى است ، زيرا خداى تعالى او را به امورى آگاه كرده است كه هيچ يك از خلايق را بر آنها آگاه نكرده است . 3 - معلَّى بن محمّد بصرىّ گويد : از ناحيهء امام حسن عسكرىّ عليه السّلام هنگامى كه زبيرى كشته شد اين توقيع صادر گرديد « اين كيفر كسى است كه بر خداى تعالى
154
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 154