نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 571
را برايت بخوانم . جابر در كتابش نگريست و پدرم آن را برايش خواند و به خدا سوگند كه حرفى اختلاف نداشت ، جابر گفت : به خدا سوگند گواهى مىدهم كه در لوح چنين مكتوب بود : * ( بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ ) * اين كتابى است از جانب خداى عزيز حكيم ، براى محمّد نور و سفير و حجاب و دليل او ، آن را روح الامين از جانب ربّ العالمين فرو فرستاده است . اى محمّد ! اسمهاى مرا بزرگ شمار و نعمتهاى مرا شكرگزار و آلاء مرا انكار مكن ، من خداى يكتا هستم كه هيچ معبودى جز من نيست ، شكنندهء جبّاران و نابودكنندهء متكبّران و خواركنندهء ستمگران و قاضى روز جزا ، من خداى يكتا هستم كه هيچ معبودى جز من نيست ، هر كه به غير فضل من اميدوار باشد يا از غير عدل من بترسد او را عذاب سختى كنم كه هيچ يك از عالميان را چنان عذابى نكرده باشم ، پس مرا بپرست و بر من توكَّل نما ، من هيچ پيامبرى را مبعوث نكردم جز آنكه وقتى ايّامش كامل و مدّتش سپرى شد براى او وصىّ قرار دادم و من تو را بر انبياء فضيلت دادم و وصىّ تو را افضل اوصيا ساختم و تو را به دو شبل و سبط پس از تو يعنى حسن و حسين گرامى داشتم ، حسن را پس از انقضاء ايّام پدرش معدن علمم قرار دادم و حسين را خازن وحى خود ساختم
571
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 571