نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 57
حجّت موسى عليه السّلام وقتى الزام داشت كه وى دعوتش را آشكار كرده بود و به پيامبرى خود مردم را فرا خوانده بود و حجّت امام شما وقتى الزام دارد كه او دعوتش را آشكار كرده و بر امامت خود مردم را فرا خوانده باشد ، امّا تا مكانش نهان و شخصش پنهان است ، بر مردم حجّت نيست و طاعتش بر ايشان واجب نمىباشد . و ما به توفيق الهى در پاسخ ايشان مىگوئيم : مخالفان ما غافلند از اينكه حجّت حجج الهى را - در حال ظهور و غيبتشان - چه چيز الزام آور مىكند با اينكه خداى تعالى در كتابش حجّت بالغه را برايشان تمام كرده و ايشان را در نادانى و اشتباه باقى نگذاشته است ، امّا آنها مشمول اين خطاب الهىاند « چرا در قرآن تدبّر نمىكنند يا آنكه بر دلهاى ايشان قفل زده شده است ؟ » [1] خداى تعالى در داستان موسى عليه السّلام براى ما بيان كرده است كه او پيش از آنكه دعوتش را آشكار كرده و مردم را به نبوّت خويش فرا خواند ، شيعيانى داشته است كه به امر او عارف و به ولايت او متمسّك بودهاند ، چنان كه مىفرمايد : « موسى عليه السّلام وارد شهر شد در حالى كه مردمش غافل بودند و دو مرد را ديد كه با يك ديگر مقاتله