نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 515
حسن بزرگتر و بلند قامتتر بود و مردم از صبح تا ظهر در اين مذاكرات بودند و عثمان در خانهء خود بود و اطَّلاعى از اين مجلس نداشت و علىّ بن أبى طالب هم ساكت بود و هيچ كلامى نفرمود نه خودش و نه هيچ يك از اهل بيتش . بعد از آن مردم بدو روى آورده و گفتند : اى ابو الحسن ! چرا سخن نمىگويى ؟ فرمود : هر دو طايفه فضل خود را بيان كرده و حقّ را گفتند و من اى گروه قريش و اى انصار ! از شما مىپرسم خداى تعالى اين فضل را به واسطهء چه كسى به شما ارزانى داشته است ؟ آيا بخاطر خودتان و فاميل و خاندانتان است يا به واسطهء غير شماست ؟ گفتند : اين فضل به واسطهء محمّد و خاندان او بر ما ارزانى شده و عطا گرديده است ، و نه به خاطر خودمان و فاميل و خاندانمان . فرمود : اى گروه قريش و اى انصار ! راست مىگوييد ، آيا ندانستيد كه هر خيرى كه در دنيا و آخرت به شما برسد به واسطهء ما اهل بيت است ، و نه ديگران و اينكه پسر عموى من رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم فرمود : « من و اهل بيتم چهارده هزار سال قبل از آنكه خداى تعالى آدم عليه السّلام را بيافريند نورى بوديم كه در پيشگاه خداى تعالى ساطع بود و چون آدم را آفريد آن نور را در صلب وى نهاد و او را به زمين فرود آورد ،
515
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 515