نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 443
حجّة الوداع برگشت در غدير خمّ فرود آمد ، سپس دستور داد زير چند درخت بزرگ را رفتند و فرمود : گويا مرا دعوت كردند و من نيز اجابت نمودم ، من در ميان شما دو شىء نفيس بر جاى مىگذارم كه يكى از آن دو از ديگرى بزرگتر است : كتاب خدا و عترتم - اهل بيتم - بنگريد چگونه آن دو را جانشين من مىسازيد ؟ و آن دو از يك ديگر جدا نشوند تا آنكه در حوض كوثر بر من در آيند ، سپس فرمود : خداوند مولاى من و مولاى هر مؤمنى است ، آنگاه دست عليّ بن - أبى طالب عليه السّلام را گرفت و فرمود : هر كه من مولاى اويم اين شخص مولاى اوست ، بار خدايا دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن دار ، راوى گويد : به زيد بن ارقم گفتم : آيا تو خود اين كلام را از رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم شنيدى ؟ او گفت : همهء كسانى كه زير آن درختها بودند او را ديدند و با گوشهاى خود اين كلمات را شنيدند . 46 - ابو سعيد خدرىّ از پيامبر اكرم صلَّى الله عليه و آله و سلَّم روايت كند كه فرمود : نزديك است كه مرا دعوت كنند و اجابت كنم و من در ميان شما دو شىء نفيس باقى
443
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 443