نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 334
نيستى مخور ، اگر خواستى چيزى را ذخيره سازى ، آن عملت باشد ، اگر مىخواهى آقاى قومت باشى خرجت را بر ديگران منه ، امّا ثروتت را با آنان در ميان نه ، با كسى كه مشغول است مشورت مكن اگر چه حاذق باشد ، و با گرسنه مشورت مكن گرچه فهيم باشد ، و با ترسو مشورت مكن گر چه ناصح باشد ، و طوقى بر گردنت مينداز كه جز با مشقّت نتوانى آن را بردارى ، چون دشمنى مىكنى عدالت بورز و در گفتار ميانهرو باش و راز دين خود را به امانت نزد كسى مگذار گرچه خويشاوند نزديك باشد كه اگر چنين كردى پيوسته هراسناك خواهى بود ، و امانتدار مختار است كه وفا كند و يا تخلَّف ورزد و تا زندهاى او را بندهاى ، اگر بر تو جنايت كند تو خود چنين كردهاى و اگر وفا كند مدحش از آن تو نيست ، و بر تو باد صدقه دادن كه آن كفّارهء گناهان است . و قسّ راز دينش را به احدى نمىسپرد و به گونهاى سخن مىگفت كه معناى آن بر عوام مخفى بود و فقط خواص معناى آن را درك مىكردند .
334
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 334