نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 143
حضرت را ديدم كه سجدهاى كرد و آن را طولانى ساخت ، آنگاه سر از سجده برداشت و كمى در وى نگاه كرد و رويش را نگريست ، سپس سجدهء ديگرى كرد كه طولانىتر از سجدهء اوّل بود ، آنگاه سر برداشت در حالى كه اسماعيل مرده بود ؛ چشم او را بر هم نهاد و چانهاش را بست و ملحفهاى بر وى كشيد و برخاست و من صورت او را ديدم كه از اين حادثه چندان متأثّر بود كه خدا مىداند ؛ برخاست و داخل منزلش شد و پس از ساعتى درنگ ، در حالى كه آراسته ، معطَّر ، سرمه كشيده و جامه عوض كرده بود ، به نزد ما آمد و چهرهاش آن چهرهء قبلى نبود و در بارهء او دستوراتى داد و چون از آن كار فارغ شد ، كفن او را خواست و بر حاشيهء آن نوشت : اسماعيل يشهد أن لا إله إلَّا الله ) * . يعنى : اسماعيل شهادت مىدهد كه هيچ معبودى جز الله نيست . حسن بن زيد گويد : دخترى از امام صادق عليه السّلام فوت كرد و يك سال بر او نوحه كرد ؛ ديگر بار پسرى از آن حضرت فوت كرد و يك سال هم بر او نوحه نمود ؛ آنگاه اسماعيل فوت كرد و امام نوحه را قطع كرده و بر او جزع شديدى نمود ، راوى گويد به امام صادق عليه السّلام گفتند : اصلحك الله ! آيا در خانهء شما نوحه
143
نام کتاب : كمال الدين وتمام النعمة ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 143