حديث هفتم ترجمه : محمّد بن عبد الله بن جعفر حميرى از پدرش از هارون بن مسلم از مسعدة بن زياد از حضرت جعفر بن محمّد از پدران بزرگوارشان عليهم السّلام حضرت فرمودند : حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام در حالى كه اصحابشان همراه بودند وارد قبرستانى شده و با صداى بلند فرمودند : اى اهل خاك ، و اى اهل غربت و اى اهل خموشى ، و اى مردگان ، امّا خبرهائى كه نزد ما است عبارتند از : اموال شما قسمت شد ، زنانتان ازدواج كردند ، خانه هايتان را ديگران ساكن شدند . حال بگوئيد اخبار نزد شما چيست ؟ ! ! سپس به اصحابشان توجّه نموده و فرمودند : به خدا سوگند اگر اذن به ايشان داده شود كه سخن بگويند خواهند گفت : هيچ توشه اى براى اين جا مثل تقوى و پرهيزكارى نيست ( بهترين توشه تقوا است ) . حديث هشتم ( 2 ) پدرم رحمة الله عليه و محمّد بن الحسن ، از حسن بن متّيل ، از سهل بن زياد ، از محمّد بن سنان ، از اسحق بن عمّار ، از حضرت ابى الحسن عليه السّلام ، اسحق مىگويد : محضر مباركش عرضه داشتم . آيا مؤمن آگاه است از كسى كه قبر او را زيارت مىكند ؟ حضرت فرمودند : بلى ، پيوسته تا مادامى كه زائر بر سر قبرش هست با او مأنوس مىباشد و وقتى زائر بلند شده و او سر قبر او بر مىگردد از برگشتن وى وحشتى در مؤمن ميّت پيدا مىشود .