responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : كامل الزيارات ( فارسي ) نویسنده : جعفر بن محمد بن قولويه    جلد : 1  صفحه : 837


حديث هفتم ترجمه :
محمد بن عبد الله جعفر حميرى ، از پدرش ، از علىّ بن محمد بن سالم ، از محمّد بن خالد ، از عبد الله بن حمّاد بصرى ، از عبد الله بن عبد الرحمن الاصم ، وى گفت :
مدلج براى ما از محمّد بن مسلم حديثى نقل كرد كه وى گفت : من به مدينه رفتم در حالى كه دردمند بودم محضر امام رساندند كه محمد بن مسلم دردمند است ، حضرت ابو جعفر عليه السّلام شربتى برايم فرستادند آورنده غلامى بود كه دستارى به سر بسته بود ، بهر صورت غلام شربت را به من داد و گفت :
اين را بياشام زيرا حضرت به من امر فرموده‌اند تا تو اين را نياشاميده اى من از نزدت نروم ، پس شربت را گرفتم ، بوى مشك از آن مىآمد ، شربتى پاكيزه ، طعمى خنك داشت وقتى آن را نوشيدم ، غلام به من گفت :
آقايت فرموده : وقتى شربت را خوردى به نزدش حاضر شو .
من در اين گفتار مىانديشدم كه پيش از نوشيدن شربت قادر نبودم روى پاهايم بايستم حال چطور حركت كرده و به محضرش بروم ، بهر صورت وقتى شربت در جوف من قرار گرفت گويا از بند رها شدم پس درب منزل حضرت آمده از آن جناب اذن خواستم ، حضرت با صداى بلند فرمودند :
جسمت بهبودى يافت داخل شو ! پس داخل شده در حالى كه مىگريستم ، سلام بر آن حضرت كرده و دست و سر آن سرور را مىبوسيدم .
حضرت به من فرمودند :
اى محمّد ، چرا گريه مىكنى ؟
عرض كردم : فدايت شوم گريه‌ام بخاطر اين چند چيز است :
الف : غريبم .

837

نام کتاب : كامل الزيارات ( فارسي ) نویسنده : جعفر بن محمد بن قولويه    جلد : 1  صفحه : 837
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست