دوست خود قرار نمىدادم ) نيز مىگويد : * ( حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ يا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ) * ( تا وقتى كه از دنيا به سوى ما باز آيد آن گاه با نهايت حسرت مىگويد : اى كاش ميان من و آن شيطان فاصله اى به دورى مشرق و مغرب بود كه او همنشين بسيار بدى براى من بود ) . و نيز مىگويد : * ( وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ ) * ( واى ستمكاران هرگز در آن روز پشيمانى به حال شما سودى ندارد زيرا در دنيا ظلم كرديد و امروز با شياطين در عذاب دوزخ شريك هستيد ) و نيز مىگويد : * ( أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيه يَخْتَلِفُونَ ) * ( تو خود ميان بندگان در آنچه خلاف و نزاع مىكنند حكم فرما ) پس به ايشان گفته مىشود : آگاه باشيد : لعنت خدا بر ستمكاران باد آنان كه بندگان خدا را از راه خدا باز مىدارند و راه كج را مىطلبند و به عالم آخرت اعتقاد ندارند . و اوّلين نفرى كه در ظالمين حكم نموده و ايشان را محاكمه مىفرمايد حضرت حسن بن على عليه السّلام است كه در قاتل خويش به حكومت مىپردازد و سپس قنفذ ( قاتل حضرت زهرا سلام الله عليها ) را مورد محاكمه قرار مىدهد پس قاتل آن حضرت و قنفذ و صاحب قنفذ را آورده سپس با تازيانه ئى از آتش ايشان را مىزنند ، اگر يكى از اين تازيانه ها در دريا بيفتد از شرق تا غرب دريا به غليان و جوش آمده چنانچه اگر آن را روى كوه هاى دنيا بياندازند آنها را ذوب كرده تا خاكستر شوند پس با اين تازيانه ها ايشان را مىزنند . سپس امير المؤمنين عليه السّلام روى انگشت پاها در مقابل حق تعالى براى خصومت و دادخواهى با فلانى كه در چاه عذاب است مىايستد ، پس چاه را بر ايشان