نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 87
آن داشت كه غضب نمودى ؟ جبرئيل عرضه داشت : پروردگارا ! اين دوست تو است كه جز او كسى تو را در زمين عبادت نمىكند ، اكنون دشمن خود و او را بر وى مسلَّط ساختى ، خداوند بدو وحى فرستاد ، آرام گير ، شتاب كار بنده اى است كه از مرگ ميهراسد مانند تو ، امّا من ، پس او را بندهء خود ميدانم و هر گاه اراده كنم او را در مىيابم ، امام فرمود : در اينجا نفس جبرئيل آرام گرفت و خوشحال شد ، و بسوى ابراهيم عليه السّلام روان گرديد ، و از وى پرسيد آيا در اين حال حاجتى دارى ؟ ابراهيم فرمود : امّا بتو خير ، ( جبرئيل پيام را رسانيد ) و خداوند او را بزمين فرستاد و انگشترى كه در نگينش شش كلمه نقش شده بود بهمراه داشت و كلمات آن اين بود « لا اله الَّا الله محمّد رسول الله ، لا حول و لا قوّة الَّا با لله ، فوّضت أمري الى الله ، اسندت ظهري الى الله ، حسبي الله » و خداوند پيام فرستاد كه اين خاتم را در دست كن و من آتش را بر تو سرد و سلامت ميگردانم . امام فرمود : در نگين انگشترى موسى عليه السّلام دو كلمه نقش شده بود كه از تورات گرفته شده بود : « اصبر تؤجر ، اصدق تنج » يعنى : پايدارى كن تا اجر برى ، راست گوى تا نجات يابى . امام فرمود : و نقش خاتم سليمان عليه السّلام اين بود « سبحان من الجم الجنّ بكلماته » ( پاك و منزّه است خدائى كه با كلمات خود جنّ را مهار كرد ) .
87
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 87