نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 689
مراجعه كرده گفتم : مال تو در فلان مكان است و آنجا كه در خواب بمن گفته بودند بدو نشان دادم در حالى كه خود چندان بخوابم عقيده نداشتم ، وى بدان جا رفت و زمين را حفر كرده و مال وديعه را با همان مهرى كه خود بر آن زده بود يافت ، و از آن پس ماجرا را در مجالس نقل ميكرد و مردم را بزيارت آن قبر كه بر ساكنش درود و سلام باد تشويق مينمود . 4 - محمّد بن ابى القاسم تميمىّ هروى - رحمه الله - گويد : از علىّ بن - حسن قهستانىّ شنيدم ميگفت : من « مرورود » بودم ، در آنجا مردى از اهالى مصر را ديدم كه نامش حمزه بود و از آن سرزمين ميگذشت ، براى من نقل كرد كه او بقصد زيارت مشهد حضرت رضا عليه السّلام از مصر بسوى طوس خارج شده است ، و چون بمزار و حرم داخل شده هنگام غروب بوده و حضرت جز او كسى را زائر نداشته ، وى زيارت ميكند و نماز مغرب را بجا مىآورد و ميماند تا نماز عشا را نيز انجام ميدهد ، خادم قبر مطهّر ميخواهد او را از حرم بيرون كرده و در را بسته قفل كند ، از خادم درخواست مىكند كه در را بروى او قفل نمايد و او را
689
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 689