responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 603


مىگويم ، اكنون زمان مرگ من رسيده و بايد بسوى خدا رحلت كنم ، به جدّ و پدرانم ملحق گردم ، و عمرم بآخر رسيد و نامهء عملم پايان يافته است ، و بتو ميگويم : اين مرد ( مأمون ) ستمكار قصد آن كرده است كه مرا با انگور و انار مسموم سازد ، و رشته اى را بزهر آلوده و آن را بسوزن كرده و در حبّهء انگور فرو برده و آن را زهرآگين كرده ، و امّا طريقهء آلوده كردن انار بسمّ بدين صورت بود كه : سمّ را در كف دست يكى از غلامانش ريخته تا بدان بيالايد و با همان دست آلوده انار را حبه حبه كند و آن را چنگ زند تا سمّ بخورد آن رود . و فردا مرا دعوت ميكند و آن انار و انگور را برسم پذيرائى نزد من مينهد ، و از من ميخواهد كه آن را بخورم ، و من آن را ميخورم ، و سپس آنچه خدا تقدير و حكم كرده انجام مىشود ، پس چون من از دنيا رفتم ، مأمون خواهد گفت : خودم بايد او را با دست خويش غسل دهم ، چون چنين گويد ، تو محرمانه از قول من بگوشش بگو : بمن گفته است تا بتو بگويم اين كار را نكنى كه عذاب اليمى كه قرار است مدّتى بعد بر تو نازل شود به جلو افتاده و بزودى فرود مىآيد ، و آنچه از آن حذر ميكنى با شتاب بتو خواهد رسيد ، و او از تو پذيرفته دست از اين كار برميدارد ، هرثمه گويد : عرضكردم : اى سرور من بروى چشم ، فرمود : چون براى تغسيل من تو را بگمارد ، و خود در

603

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 603
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست