نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 547
هارون مانند اين دوئيم - و انگشتان خود را بيكديگر چسبانيد - ! مسافر گويد : بخدا سوگند من معنى اين كلام را نفهميدم تا زمانى كه او را در جنب هارون بخاك سپردند . 3 - عبد الواحد بن محمّد بن عبدوس نيشابورىّ بسال 352 بسند مذكور در متن از موسى بن مهران روايت كرد كه : از جعفر بن يحيى شنيدم كه ميگفت : عيسى بن جعفر بن هارون هنگامى كه از رقّه به مكَّه ميرفت ميگفت : سوگندى را كه در بارهء آل ابى طالب خورده اى فراموش نكن ، تو قسم خوردى كه اگر احدى پس از موسى بن جعفر ادّعاى امامت كند گردنش را بزنى ، اينك اين علىّ بن موسى پسر او است كه مدّعى امامت است ، و در بارهء وى همان گويند كه در بارهء پدرش ميگفتند ، هارون نظرى تند بوى كرد و گفت : چه ميگوئى ، نظرت چيست ؟ ميخواهى همه را بكشم ! موسى بن مهران گويد : چون من اين را شنيدم نزد آن حضرت رفته جريان را گفتم ، امام عليه السّلام فرمود : من چه كار بآنان دارم ؟ بخدا سوگند قدرت آن را ندارند
547
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 547