نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 531
موسى الرّضا عليهما السّلام ملاقات كنم ، پس بمدينه آمدم و در خانهء آن حضرت ايستادم و بغلامش گفتم برو بمولايت بگو مردى از اهل عراق بر در است و اذن ميخواهد ، صداى او عليه السّلام را از درون خانه شنيدم كه ميفرمود : داخل شو اى عبد الله بن مغيرة ، من داخل شده ، چون نظرش بمن افتاد فرمود : خداوند دعاى تو را مستجاب كرد ، و براه راست تو را هدايت نمود ، من گفتم : شهادت ميدهم كه تو حجّت خدا و امين او بر بندگانش هستى . دلالت ديگر : 32 - پدرم - رحمه الله - بسند مذكور در متن از داود بن رزين روايت كرد كه گفت : از موسى بن جعفر عليهما السّلام نزد من مقدارى پول نقد بود ، حضرت فرستاد و مبلغى را دريافت كرد و بقيّه را نزد من باقى گذارد ، و گفت : هر كس پس از من آمد و ما بقى را طلب كرد در اختيار او بگذار و او امام تو است ، و چون آن جناب از دنيا رفت فرزندش علىّ بن موسى عليهما السّلام شخصى را نزد من فرستاد كه فلان مبلغ پول نقد نزد توست آن را بفرست ، و من هم تمام آن وجه را فرستادم .
531
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 531