نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 498
محمّد را بستهاند ، و اسحاق بن جعفر و فرزندان او و جماعتى از اولاد ابى طالب گرد جنازه اش مىگريند ، امام عليه السّلام ببالين او نشست و نگاهى بروى او كرده و لبخندى زد و حاضران مجلس از اين عمل روى در هم كشيدند و ناراحت شدند ، پاره اى گفتند : اين لبخند ، شماتت او بعمويش بود ، راوى گفت : حضرت برخاست كه در مسجد نماز بخواند ، ما باو عرضكرديم فدايت شويم اينان از خندهء شما خوششان نيامد و آن را حمل بر غرض كردند و حرفهائى از آنان شنيديم وقتى شما تبسم نموديد ، حضرت فرمود : خندهام از تعجّب در گريستن اسحاق بود ، و بخدا سوگند او پيش از محمّد از دنيا ميرود و محمّد بر او خواهد گريست ، پس از آن محمّد بهبود يافت ، و اسحاق قبل از او جان سپرد . دلالت ديگر : 7 - محمّد بن علىّ ماجيلويه - رضى الله عنه - بسند مذكور در متن از يحيى بن محمّد بن جعفر بازگو كرده گويد : پدرم محمّد بن سختى مريض شد ، امام عليه السّلام بعيادت او آمد ، و عمويم اسحاق نشسته بود و بر او ميگريست و
498
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 498