نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 460
بمنزلة هارون من موسى » را روايت كرده اى ؟ گفتم : آرى ، گفت : آيا نمىدانى كه هارون برادر پدر مادرى موسى بود ؟ گفتم : چرا ، گفت : آيا علىّ برادر پدر مادرى پيغمبر بود ؟ گفتم : خير ، گفت : هارون پيغمبر بود و على كه مانند هارون پيغمبر نبود پس برادر پدر مادرى كه نبود ، پيغمبر هم كه نبود ، پس آن منزلت سومى كه دارا بود چه بود جز خلافت پيامبر ؟ و اين كلام رسول خدا از آن جهت بود كه منافقين گفتند : پيغمبر علىّ را بهمراه خود نبرد و در مدينه بر سر زنان و اطفال باقى گذارد و بجهاد نبرد و براى او سخت بود كه على را ببرد ولى پيغمبر خواست علىّ با خاطرى آسوده در مدينه بجاى او بماند لذا اين كلام را گفت ، چنان كه خداوند از موسى حكايت كرده است كه به هارون گفت : * ( اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ) * ( در قوم من تو باقى بمان ، امور را اصلاح كن و گوش بحرف فسادكاران مده و راه آنان را پيشه نكن . اعراف 142 ) من به مأمون گفتم : موسى در حال حيات هارون را بجاى خود گذارد و بميقات پروردگار خود رفت ، پس موسى هارون را بر تمامى قوم خليفه خود قرار داد امّا رسول خدا صلى الله عليه و آله علىّ را تنها بر مردمى كه در مدينه باقى بودند جانشين و خليفهء خود قرار داد ، ( بر ضعفا كه از جنگ مستثنى و معذور بودند و زنان و كودكان ، زيرا بيشتر مردم بهمراه او بوده و براى تبوك تجهيز شده بودند ) مأمون گفت : آيا موسى تنها به ميقاتگاه رفت يا افرادى از قوم بهمراه او
460
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 460