نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 132
لعين بود ، علىّ عليه السّلام گويد : من او را بسرعت پى كردم و دويدم تا خود را باو رساندم ، او را گرفته بر زمين كوفتم و بر بالاى سينه اش نشستم و دست زير گلوى او برده تا او را خفه كنم ، پيرمرد گفت : يا علىّ اين كار را مكن زيرا من از مهلتداده شدگانم تا روز معيّنى ، و بخدا سوگند يا علىّ من تو را دوست دارم ، و هيچ كس ترا دشمن ندارد جز اينكه من در انعقاد نطفهء او دخالت داشتهام ، و او از اين جهت ولد حلال نيست ، پس من خنديدم و او را رها كردم . 338 - ابن زريق بهمين سند از امام هشتم و فرزندش محمّد بن علىّ عليهما السّلام روايت كرده كه فرمودند : از مأمون الرّشيد شنيديم كه از پدرش هارون ، و او از پدرش مهدى ، و او از منصور و او از پدرش از جدّش نقل ميكرد كه ابن عبّاس بمعاويه گفت : آيا ميدانى كه چرا فاطمه را فاطمه ناميدند ؟ معاويه گفت : نميدانم ، ابن عبّاس گفت : براى اينكه او و شيعيانش از آتش دوزخ باز گرفته شدهاند ، من اين را از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدهام كه ميفرمود . 339 - ابن زريق با سندى كه در متن مذكور است از امير مؤمنان عليه السّلام روايت
132
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 2 صفحه : 132