responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 616


حركت مىدادند و منصور در محلّ خود نشسته بود ، و ميگفت : خوش آمديد ، ما براى پرداخت بدهى شما ، بدنبال شما فرستاديم ، سپس با نرمى از خانوادهء آن حضرت احوالپرسى كرده و گفت : خداوند دين شما را اداء فرموده و جائزهء شما را معيّن كرد ، اى ربيع كار سوم را انجام نده ، تا جعفر بنزد خانواده اش باز گردد ، وقتى بيرون رفت : ربيع گفت : يا ابا عبد الله ! آيا آن شمشير و پوستى كه جهت شما آماده شده بود ديدى ؟ وقتى لبهاى خود را تكان مىداديد ، چه ميگفتيد ؟
حضرت فرمودند : بله ! وقتى شرّ را در چهره اش ديدم گفتم : « حسبي الرّب من المربوبين و حسبي الخالق من المخلوقين و حسبي الرّازق من المرزوقين و حسبي الله ربّ العالمين ، حسبي من هو حسبي ، حسبي من لم يزل حسبي ، حسبي الله لا إله إلَّا هو ، عليه توكَّلت و هو ربّ العرش العظيم » ( پروردگار - بجاى مردم - براى من كافى است ، خالق - از مخلوقين - براى من بس و كافى است ، رازق - از روزىخوران - براى من كافى است ، خداوند ، پروردگار جهانيان براى من كافى است ، كافى است براى من همان كس كه كافى است ، كافى است براى من همان كس كه هميشه برايم كافى بوده است ، الله كه معبودى جز او نيست براى من كافى است ، بر او توكَّل ميكنم و اوست صاحب عرش

616

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 616
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست