نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 200
كردند : اين امام رافضى ( شيعه ) هاست ، او را بشناسيد ، وقتى آن بزرگوار را به محلّ شرطهها ( پاسگاه پليس ) آوردند ، چهار نفر را برپا داشت تا صدا بزنند هر كس مىخواهد خبيث ابن خبيث ( العياذ با لله ) را ببيند ، بيايد ، در اين هنگام سليمان بن أبى جعفر ( عموى هارون ) از قصرش بيرون آمد و به كنار شطَّ رفت و داد و فرياد و غلغله به گوشش رسيد ، از غلامان و كنيزانش پرسيد : چه خبر است ؟ گفتند : سندىّ بن شاهك بر جنازهء موسى بن جعفر نداء مىكند ، او به غلامان و فرزندانش گفت : آنها بزودى به قسمت غرب ( شهر ) مىروند وقتى از آنجا عبور كردند با غلامان خود به آنجا برويد و جنازه را از دست آنها بگيريد ، اگر مقاومت كردند ، آنها را بزنيد و لباسهاى سياهشان ( يعنى درجه و لباسهاى فرم آنها ) را پاره كنيد . وقتى جنازه را از آن قسمت عبور دادند ، غلامان به آنجا رفتند و آنها را زدند و لباسهاى فرمشان را پاره كردند و جنازهء آن حضرت را گرفتند و بر سر چهار راه قرار دادند و مناديان نداء در دادند : هر كس مىخواهد طيّب بن طيّب موسى بن -
200
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 200