responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 472


خالد را حبس كرد و بر برامكه وارد شد آنچه وارد شد . حضرت ابو الحسن الرضا ( ع ) در غرفه ايستاده بود دعا ميكرد و سر مبارك را حركت ميداد از او اين مطلب را سؤال كردند فرمود بپيشگاه خدا برامكه را نفرين ميكنم بسبب صدماتى كه بر پدر بزرگوارم وارد آوردند و خداوند امروز دعاى مرا در حق ايشان مستجاب كرد و چون مراجعت كرد درنگ نكرد مگر اندكى تا اينكه جعفر و يحيى را گرفتند و وضع ايشان تغيير كرد و از اوج رفعت و عزت بخاك مذلت افتادند ؛ از حسن بن على الوشا از مسافر مروى است كه گفت من در منى با حضرت رضا ( ع ) بودم يحيى بن خالد با قومى از آل برمك از آنجا بگذشت آن بزرگوار فرمود مسكينهاى اين طائفه نميدانند بر ايشان در سال جارى چه وارد آيد پس از آن فرمود آه وا عجبا از اين واقعه من و هارون مثل اين دو هستيم و دو انگشت مبارك را بيكديگر چسبانيد مسافر گفت بخدا قسم كه من معنى اين عمل را ندانستم تا اينكه آن بزرگوار را جنب هارون دفن كردند . از موسى بن مهران مروى است كه گفت از جعفر بن يحيى شنيدم كه ميگفت از عيسى بن جعفر شنيدم كه هنگامى كه هارون از رقه ( شهريست در بغداد ) متوجه مكه شد بهارون گفت ياد بياور آن قسمى را كه در حق آل ابى طالب ياد كردى چه سوگند ياد كردى كه اگر كسى بعد از موسى ( ع ) ادعاى امامت بكند گردن او را بزنى آيا صبر ميكنى و حال اينكه على فرزند موسى ادعاى امامت ميكند و مردم آنچه را كه در حق پدرش ميگفتند در حق او اظهار ميدارند ، هارون از روى غضب بعيسى نظر كرد و گفت چه فكر ميكنى ميخواهى تمام آنان را بقتل رسانى موسى بن مهران گويد چون اين واقعه را شنيدم بحضور حضرت رضا ( ع ) رفتم و ايشان را مطلع كردم فرمود چيست مرا با ايشان بخدا قسم كه قدرت ندارند كارى در حق من كنند . از صفوان بن يحيى مروى است كه گفت چون حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر وفات يافت و حضرت رضا ( ع ) در امر امامت سخن گفت بر او نگران شده و بايشان عرض كردم امر بزرگى را اظهار فرمودى از عمل اين طاغى بر تو بيمناكم فرمود هر چه جد و جهد كند او را بر من راهى نيست ، صفوان گويد شخصى معتمد و موثق خبر داد كه يحيى بن خالد بآن طاغى ( هارون ) گفت اين على ( ع ) فرزند موسى است و ادعاى امر خلافت ميكند هارون گفت آيا كفايت نكرد آنچه بپدرش كرديم آيا ميخواهى جميع آنها را در معرض قتل آوريم ، بتحقيق كه برامكه دشمن اهل بيت رسول الله بود و عداوت ايشان را اظهار ميكردند .

472

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 472
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست