responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 264


الحسين از اسماء بنت عميس روايت كرده است كه او گفت چون فاطمهء زهرا ( س ) بحضرت حسن ابن على ( ع ) حامله شد او از آن معصومه تولد يافت رسول خدا ( ص ) آمد و فرمود اى اسماء بياور فرزندم را من حسن ( ع ) را بآن جناب دادم در حالتى كه او را بخرقهء زردى پيچيده بودم پس آن بزرگوار آن خرقه را انداخت و اذان در گوش راستش خواند و اقامه در گوش چپش خواند بعد از آن بعلى ( ع ) فرمود فرزندم را بچه اسمى مسمى ميكنى عرض كرد يا رسول الله من در ناميدن اسم او بر جناب تو سبقت نگيرم و ليكن من دوست ميداشتم كه نام نامى و اسم گرامى او حرب باشد پيغمبر فرمود من نيز در ناميدن اسم او بر خدا پيشى نگيرم پس از آن جبرئيل ( ع ) نازل شد و عرض كرد يا محمد خداوند على اعلا سلامت ميرساند و ميفرمايد على نسبت بتو بمنزلت هارون است نسبت بموسى و ليكن بعد از تو پيغمبرى نيايد اسم اين فرزند دلبندت را باسم پسر هارون برادر پيغمبر ( ص ) فرمود كه اسم هارون چيست جبرئيل عرض كرد شبر و پيغمبر فرمود زبان من زبان عربى است جبرئيل عرض كرد نام نامى او را حسن بگذار اسماء گويد كه نام آن مولود مسعود را حسن برداشت و چون روز هفتم شد پيغمبر ( ص ) از براى او عقيقه گرفت بدو بره كه سياهى آنها بسفيدى آميخته بود و قابله را يك ران بره و دينارى عطا فرمود و سر مبارك او را تراشيد و بوزن موهاى سرش نقره تصدق داد و سر مباركش را خلوق كه قسمى از بوى خوش است ماليد فرمود اى اسماء خون از كردار جاهليت است « مترجم گويد » شايد اهل جاهليت را رسم بر اين بودى كه در روز عقيقه سر مولود را بخون گوسفند عقيقه مىآلودى اسماء گويد كه چون يك سال از اين واقعه گذشت حضرت حسين ( ع ) تولد يافت حضرت پيغمبر آمد و فرمود اى اسماء بياور فرزندم را من آن مولود مسعود را تسليم آن برگزيدهء حضرت ودود نمودم در حالتى كه در خرقهء سفيدى پيچيده بود پس آن جناب اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپش خواند و او را در كنار خود گذاشت شروع كرد بگريه كردن اسماء گويد كه من عرض كردم پدر و مادرم بفداى تو گريهء تو از چيست فرمود گريهء من بر اين فرزند است عرض كردم يا رسول الله اين فرزند مسعود در اين ساعت بوجود آمده است فرمود طائفه ستمكنندهء بعد از من او را شربت شهادت بچشانند خداوند آنها را بشفاعت من نرساند پس از آن فرمود اى اسماء اين خبر شهادت را بسمع فاطمه نرسانى كه تازه اين طفل از او بوجود آمده يعنى هنوز از صدمهء ولادت نيارميده و اين خبر وحشت اثر در وجود نازنينش بنهايت موثر اتفاق افتد پس از آن بعلى ( ع ) فرمود فرزند مرا بچه اسمى نامگذارى عرض كرد يا رسول الله در اسم او من بر تو سبقت نگيرم و ليكن دوست مىداشتم كه نام او حرب باشد پيغمبر فرمود كه من نيز در اسم او بر پروردگار خود پيشى نگيرم پس جبرئيل فرود آمد و عرض كرد يا محمد خداوند على اعلا ترا سلام ميرساند و ميفرمايد كه على نسبت بتو بمنزلت هارون است نسبت بموسى و نام اين فرزند ترا بنام فرزند هارون برادر پيغمبر فرمود كه اسم فرزند هارون چيست عرض كرد شبير فرمود زبان من عربى است جبرئيل عرض كرد كه نام نامى او را حسين بردار پس نام آن مولود را حسين گذاشت و چون روز هفتم

264

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 2  صفحه : 264
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست