نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 249
مشركين نمود . زيرا كه چنين آيهء برائت نازل شد اولا حضرت ختمى مرتبت ابى بكر را فرستاد بمكه تا اين آيه را بر مشركان مكه رساند و آنها را به بيزارى حق از آنها مطلع و آگاه سازد بناگاه جبرئيل فرود آمد و عرض كرد يا محمد تبليغ نبايد بكند كسى از جانب تو يا خودت بايد تبليغ كنى و اين مطلب را باهل مكه بخوانى يا مردى از خودت كه مقصود على ( ع ) است . پس در اين حال رسول خدا ( ص ) على ( ع ) را نزد ابى بكر فرستاده على ( ع ) بتعجيل رفته ملحق بابى بكر شد و صحيفه را از دست او گرفته روانه مكه شد و آنچه بايد بمشركان اعلام كند اعلام كرد . از اين جهت او را حقتعالى * ( أَذانٌ مِنَ الله ) * ناميد و اين اسمى است كه خدا از آسمان بعلى ( ع ) فرستاد . القصه حضرت ختمى مرتبت بعد از تلاوت اين آيهء شريفه فرمود پس توئى تبليغكننده از جانب خدا و رسول خدا ( ص ) و توئى وصى من و وزير من و قضاكنندهء قرض من و اداكنندهء امانات از جانب من و توئى نسبت بمن بمنزلت هارون نسبت بموسى مگر فرقى كه هست پيغمبرى بعد از من نيايد . پس توئى چهارمين خلفاء چنان كه آن مرد پير بر تو سلام كرد و اين مطلب را گفت آيا ندانستى آن مرد پير كيست من عرض كردم نه فرمود اين برادر تو خضر ( ع ) بود پس بدان اين معنى را . حضرت رضا ( ع ) بتوسط آباء امجاد خود از على بن ابى طالب روايت كرده است كه آن جناب فرمود من و فاطمه ( ع ) وارد شديم بر رسول خدا ( ص ) پس آن جناب را يافتم بشدت گريه ميكرد من عرض كردم پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول الله چرا گريه ميكنى . فرمود يا على آن شبى كه مرا در آسمان سير ميدادند زنانى از امت خود را ديدم كه در عذاب سخت معذب بودند و من از براى آنها بفزع آمدم و از سختى عذاب آنها مرا گريه دست داد . زنى را ديدم كه بموى خود آويخته بود و دماغ و مغز سر او بجوش آمده بود و زنى را ديدم بزبان خود آويخته بود و آب بسيار گرم جوشان در حلق او ميريختند و زنى را ديدم كه با دو پستان خود آويخته بود و زنى را ديدم كه گوشت بدن خود را ميخورد و آتش از زير او زبانه ميكشيد و زنى را ديدم كه دو پاى او را بر دو دست او بسته بودند و مارها و عقارب بر او مسلط بودند و او را اذيت مينمودند . زنى را ديدم كه كر و كور و لال بود و در تابوتى از آتش بود و مغز سرش از لوله هاى دماغش بيرون مىآمد و بدن او از ناخوشى خوره و پيسى قطعه قطعه بود و زنى را ديدم كه بر دو
249
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 249