responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 153


كه عبد المطلب را فرزندى نبود وقتى بحلقهء در كعبه آويخت و دعا كرد كه خداوند عز و جل ده پسر باو عطا كند و نذر كرد كه اگر ده پسر باو خداوند عنايت كند يكى از آنها را قربانى كند .
دعاى او بهدف اجابت رسيد خداوند ده پسر باو عطا كرد گفت كه چون حق تعالى دعاى مرا مقرون باجابت فرمود من هم بايد بنذر خود وفا كنم پس فرزندان خود را داخل كعبه نمود و قرعه زد ميان آنها قرعه به نام نامى عبد الله پدر رسول خدا ( ص ) بيرون آمد و چون عبد اللَّه را بيش از همهء فرزندان دوست ميداشت ثانيا قرعه زد باز بنام عبد اللَّه بيرون آمد ثالثا قرعه زد باز باسم عبد اللَّه بيرون آمد عبد اللَّه را گرفت و او را حبس كرد و عزم كرد او را قربانى كند قريش جمعيت كردند و كه او را ممانعت كردند از اين عمل زنان عبد المطلب گريه و زارى ميكردند و صيحه مىكشيدند تا آنكه دختر عبد المطلب پيش آمد و گفت اى پدر فكرى بخيال من رسيده است كه مىشود عذرى شود از براى تو ميان تو و خدا در باب كشتن فرزند خود گفت اى دخترك چه عذرى به نظر تو رسيده است تو دخترى هستى مباركه و ميمونه گفت شتران چرندهء كه دارى بياور و قرعه بزن بنام عبد اللَّه و شتران تا پروردگار از تو خوشنود شود عبد المطلب فرستاد شتران خود را حاضر ساخت و ده شتر از ميان آنها جدا كرد و قرعه زد بنام آن شتران و عبد اللَّه قرعه بنام عبد اللَّه بيرون آمد پيوسته ده شتر ده شتر زياد ميكرد و قرعه ميزد بنام عبد اللَّه بيرون مىآمد تا اين كه رسيد بصد نفر شتر پس قرعه به نام شتران بيرون آمد بيك مرتبه چنان صداى تكبير قريش بلند شد كه كوه تهامه به لرزه در آمد عبد المطلب گفت نميشود اين مطلب تا من سه مرتبه قرعه نزنم پس سه مرتبه قرعه زد بنام شتران بيرون آمد چون مرتبه سيم قرعه را تمام كرد زبير و ابو طالب و ساير برادران عبد اللَّه را از زير پاى عبد المطلب بيرون كشيدند و او را بر دوش گرفتند و چون عبد المطلب صورتش را بر روى خاك گذاشته بود پوست صورتش كنده شده بود و او را بلند ميكردند و ميبوسيدند و خاكى كه بر لباس و بدن او نشسته بود ميريختند و عبد المطلب أمر كرد شتران را در خروره نحر كنند و خروره موضعى است ميان صنعا و مروه كه در آن موقع بازار مكه بود و معروفست و عبد المطلب جميع شتران را نحر كرده و از آن شتر چيزى تصرف نكرد از عبد المطلب پنج سنت است كه حقتعالى آنها را در اسلام جارى كرد اول آنكه زنهاى پدران را بر فرزندان حرام كرد دويم آنكه ديهء قتل صد شتر شد سيم آنكه طواف خانهء كعبه هفت شوط شد چهارم آنكه گنجى پيدا كرده بود خمس آن را داد از اين جهت اين طريقه استقرار يافت پنجم اينكه چون زمزم را حفر نمود سقايهء حاج قرار داد الآن نيز چنان است و اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و قصد او بر قربانى كردن فرزندش عبد اللَّه مثل قصد ابراهيم

153

نام کتاب : عيون أخبار الرضا ( ع ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 153
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست