نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 184
پدران استخوان پوسيده ات ؟ يا با بستر خاكى مادران از دست رفته ات ؟ چه بسيار بيمارانى كه بدست خود پرستارى كردى و بدو گفت دوا و درمان كردى ، دواء را براى آنها نسخه كردى و پزشك بر سر آنها آوردى و بمقصود خود نرسيدى و حاجتت ( كه بهبودى آنها بود ) بر نيامد ، دنيا خود را بدان برايت مجسم كرد و بحال خود حال فرداى تو را كه نه دوستانت بتو سودى دهند و نه فريادت بجائى رسد گاهى كك نشانههاى مرگ بر تو سخت شوند و سوز دل دردناكت در گيرد ، گاهى كك ناله بجائى نرسد و شيون جلو مرگ را نگيرد ، تنك را سخت بكشد ، و گلو را بگيرد ، بفرياد گوش ندهد و از دعاء و نفرين نترسد اى افسوسا از اندوه هنگام مرگ ، سپس او را بر تابوتى چوبين بر سر چهار دست ببرند و در گورش بخوابانند خوابى دراز در گورى تنك توانائى رفته و عمر بسر شده و مهرورزانش بدور افكنده و نوازشكنندگانش دست از او كشيده ، دوستانش نزديك نشوند و زائرى در بر او نيارامد و خانه اش نظمى بخود نگيرد و اثرى از او نماند و گزارشى از او بدست نيايد ، وارثانش صبح زود بشتابند و هر چه از او مانده قسمت كنند ، هلاكت او را بگيرد و گناهانش احاطه كنند اگر كار خير پيش داشته خوب كار كرده و اگر كار بد كرده سرانجام نابودى دارد ، چگونه كسى را ثبات اين دنيا سود بخشد با اينكه آخر كارش مردنست و در گور آرميدن و بس است همين براى پند دادن . بس است اى جابر با من بيا ، با او رفتم تا بر گورستانى رسيديم و فرمود : ( اشاره بقبور ) اى خاكنشينان اى آوارگان أما خانهها را مسكن ساختند و ميراثها را قسمت كردند و همسرها را بزناشوئى بردند اينست خبرى كه ما داريم ، شما چه خبرى داريد ؟ . سپس لختى دم بست و باز سربرداشت و فرمود : سوگند
184
نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 184