نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 449
سپس حقوقى كه نسبت به دلايل و حالتها و تغيير اسباب به وجود مىآيد . پس خوشا به حال كسى كه خدايش بر انجام حقوق واجب بر او ، يارىاش نموده و در اين كار توفيق داده و استوارش ساخته است . 1 - و امّا بزرگترين حقّ خدا بر تو اين است كه او را بپرستى و هيچ چيز را با او شريك قرار ندهى ؛ پس چون حقّ خداى را بىشائبه به جاى آوردى خداوند بر عهدهء خويش گرفته كه امور دنيا و آخرت تو را تأمين كند و آنچه را كه [ از دنيا و آخرت ] دوست دارى برايت نگهدارد . 2 - و امّا حقّ خودت بر خويشتن اين است كه خويش را به بندگى خداى درآورى پس حقّ زبانت را اداء كنى و حقّ گوشت و حقّ چشمت و حقّ دستت و حقّ پايت و حقّ شكمت و حق عورتت را ادا نمايى و بر اين اداى حق از خداى يارىطلبى . 3 - و امّا حقّ زبان آن است كه از دشنام دهى ، برتر دارى و بر نيك گفتارى عادت دهى و همراه ادب به كارش گيرى و در كام نگاهش دارى مگر در جايگاه نياز و سود براى دين و دنيا و از زياده گوئى ناپسند كم ثمرى كه با وجود كم ثمرى آن ، از زيانش ايمنى نيست ، زبان را باز دارى و زبان ، گواه دانايى و نشانهء خرد است و آراستگى عاقل به عقل ، به نيك روشى او در زبان است و هيچ نيرويى جز به خداى والاى بزرگ نيست . 4 - و امّا حقّ گوش اين است كه پاكش دارى تا اينكه راهى به سوى دلت قرار دهى [ و آن را نگشايى ] جز براى گفتار نيكى كه در دلت نكوئى پديد آورد و يا رفتار نيكى كه به دست آرى . چرا كه گوش دروازهء سخن به سوى دل است كه معانى نيك و بد را به آن مىرساند . و لا قوّة إلَّا با لله . 5 - و امّا حقّ چشم تو اين است كه از آنچه بر تو حلال نيست فرو نهى و به كارش نگيرى جز در جايگاه عبرتگيرى كه بدان بينا شوى يا دانشى به دست آورى ؛ چرا كه چشم دروازهء عبرت است .
449
نام کتاب : تحف العقول عن آل الرسول ( ص ) ( فارسي ) نویسنده : ابن شعبة الحراني جلد : 1 صفحه : 449