نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 164
و نوح بدنيا آيند ، و آدم عليه السّلام بآمدن نوح عليه السّلام نيز مژده داد و فرمود : همانا خداى تبارك و تعالى برانگيزاند پيامبرى را كه نامش نوح است و او مردم را بخداى عز ذكره دعوت كند ، و قومش او را تكذيب كنند ( و دروغگويش شمارند ) و خداوند آنان را بوسيلهء طوفان نابود سازد . و ميان آدم تا نوح عليهما السّلام ده پدر بود كه همگى پيمبر و اوصياء پيمبر بودند و آدم عليه السّلام بهبة الله سفارش كرد كه هر يك از شماها نوح را درك كرديد بايد بدو ايمان آوريد و پيرويش كنيد و تصديقش داريد تا از غرق شدن نجات يابيد . پس از آن آدم عليه السّلام بهمان بيمارى كه بدان از اين جهان رفت دچار گشت از اين رو بنزد هبة الله فرستاد و باو فرمود : اگر جبرئيل يا هر يك از فرشتگان را ديدار كردى سلام مرا باو برسان و بگو : اى جبرئيل همانا پدرم از تو ميوهء بهشتى خواسته ، ولى ( هنگامى كه پيغام را رسانيد ) جبرئيل بهبة الله گفت : پدرت از دنيا رفت و ما از آسمان آمدهايم تا بر او نماز بخوانيم ، باز گرد ، هبة الله بازگشت و ديد آدم عليه السّلام از دنيا رفته ، پس جبرئيل يادش داد چگونه او را غسل دهد ، و او نيز پدرش را غسل داد تا چون هنگام نماز خواندن بر آدم رسيد ، هبة الله بجبرئيل گفت : پيش بايست و بر آدم نماز كن ، جبرئيل گفت : خداى عز و جل بما دستور داد براى پدرت در آن وقتى كه در بهشت بود سجده كنيم و ما نمىتوانيم براى هيچ يك از فرزندانش امامت و پيشنمازى كنيم ، پس هبة الله پيش ايستاد بر پدرش نماز خواند و جبرئيل در پشت سرش با قشونهائى از فرشتگان ايستادند ، و سى تكبير ( الله اكبر ) باو گفت و جبرئيل بيست و پنج تكبير آن را ( بدستور خدا ) برداشت و آنچه امروز در ميان ما سنت است همان پنج تكبير است - و البته بر شهداى بدر تا نه و هفت تكبير هم گفته شد - . پس از آنكه هبة الله پدرش را بخاك سپرد قابيل بنزد او آمده گفت : اى هبة الله من ديدم كه
164
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 164