نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 141
اى ولى خدا محبوب منى و من نيز حوريه و محبوب توأم ، جان من براى تو و جان تو براى من است سپس خداوند هزار فرشته بفرستد تا آن مرد را ببهشت تهنيت گويند ، و او را بهمسرى آن حوريه در آورند . فرمود : آن فرشتگان بنخستين در بهشت او برسند و بفرشتهء كه گماشتهء بآن درها است گويند : از دوست خدا براى ما اذن ملاقات بگير كه خدا ما را فرستاده تا باو تهنيت و تبريك گوئيم ، فرشته بآنها گويد : بايستيد تا بدربان گويم و دربان او را از ورود شما آگاه كند ، ( آنها بايستند و ) فرشته بسراغ دربان كه فاصله اش با او سه باغ بهشتى است بيايد و چون بنخستين در ورودى رسد بدربان گويد : در جلوى در هزار فرشته ايستادهاند كه آنها را پروردگار جهانيان تبارك و تعالى فرستاده تا باين دوست خدا تبريك گويند ، و از من درخواست كردهاند تا براى ايشان اذن ورود تحصيل كنم ، دربان گويد : براستى كه براى من سخت و گرانست در اين حال كه دوست خدا با همسر حوريه اش خلوت كرده براى هيچ كس اذن ملاقات بگيرم . فرمود : و فاصله دربان تا آن دوست خدا دو باغ است . فرمود : پس آن دربان بنزد پيشكار مخصوص رود و باو بگويد : در دم در هزار فرشتهاند كه پروردگار عزت آنان را فرستاده تا بولى خدا تبريك گويند براى ايشان اذن ورود بگير ، پيشكار مخصوص بنزد خدمتكاران رود و بآنها گويد : همانا فرستادگان خداى جبار در دم در بانتظار اذن ورود ايستادهاند و آنها هزار فرشتهاند كه خداوند ايشان را فرستاده تا بولى خدا تبريك گويند ، پس دوست خدا را از جايگاه ايشان آگاه كنيد ، آنان نيز اطلاع ميدهند و اجازهء ورود براى فرشتگان ميگيرند و آنها بنزد دوست خدا درآيند در آن غرفه اى كه هزار در دارد و بر هر درى از درها فرشتهء گماشته شده ، و چون اذن ورود
141
نام کتاب : الكافي ( الروضة من الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 141