نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 370
و جلال الهى است و دال اشارة بدين خدا است . و اما كلمهء هوز هاءاش رمزى است از هاويه و جهيم واى بحال كسى كه در آتش فرود افتد و واو هوز يعنى واى بر اهل آتش و زاء هوز اشاره است به زاويهء دوزخ كه پناه بخدا مىبريم از آنچه در زاويهء دوزخ است . و اما كلمهء حطى حاءاش اشارة است به ( حطوط ) و ريزش گناهان از آنانى كه در شب قدر استغفار ميكنند همان شبى كه جبرئيل با فرشتگان تا سپيده دم از آسمان بر زمين فرود مىآيند . و طاء اشارة باين است كه طوبى از آن استغفاركنندگان در شب قدر است و سر انجام خوشى در انتظار آنان است و طوبى درختى است كه خداى عز و جل با دست قدرت خويش آن را كاشته و از روح خود در آن دميده است شاخههاى اين درخت از پشت ديوار بهشت بچشم ميخورد با زيور و جامههاى زينت بخش و ميوه هائى باز و راست كه در دسترس استفادهء بهشتيان است . و ياء اشارة بيد الله است و همان نيرو و قدرتى است كه خدا را بر آفريدگان است و خداوند پاك و برتر است از آنچه براى او شريك مىپندارند . و اما كلمن كاف اشارة بكلام خدا است نه در كلماتش تبديلى است و نه هرگز به جز آستان حضرتش پناهى خواهى يافت و لام اشارة است بديد و بازديدهاى دوستانهء اهل بهشت و سرزنش دوزخيان بر يك ديگر و ميم اشارت بملك بىزوال خداوندى و پايندگى فنا ناپذير است . و اما نون اشارة است به نون و قلم و آنچه مينگارند قلم قلمى است از نور و كتابى است از نور در لوحى كه محفوظ است و فرشتگان مقرب نزد آن حاضرند و گواه و همان تنها گواهى خداوند كافى است . و اما سعفص صادش اشارة باين است كه صاعى بصاعى يعنى پاداش در مقابل پاداش است هر طور كه
370
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 370