responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 236


براى خدا شديدا ترا دشمن ميدارم و از اين دشمنى معذرت هم نميخواهم تو همانى كه براى خطابه بپا خواستى و گفتى من محمد را دشمن ميدارم خداوند اين آيه را فرود آورد كه آنكه تو را دشمن بدارد خود زيان كار است پس تو زيان كار دين و دنيائى و توئى كه در جاهليت و اسلام بدخواه محمد بودى و خداى تعالى فرموده است گروهى را كه بخدا و روز رستاخيز ايمان آورده باشند دوست دشمنان سرسخت خدا و رسول نخواهى يافت تو همان دشمن سر سخت خدا و رسول بودى از قديم تا بامروز تا آنجا كه ميتوانستى بزيان رسول خدا كوشش خود را بكار بردى و سواره و پيادهء خود را بر زيان رسول خدا فراهم آوردى تا آنگاه كه خداوند تو را مغلوب كرد و مكر و حيله ات را گردنگيرت ساخت و نيرويت را سست و افسانه ات را دروغ و بىحقيقت پرداخت با كمال حسرت دست از مخالفت كشيدى ولى سپس با كمال كوشش حيله را در راه دشمنى خاندان پيغمبر او بكار بردى تو از دوستى معاوية و خاندان او بجز دشمنى با خداى عز و جل و رسولش منظورى ندارى با اينكه دشمنى و حسد ديرين تو با اولاد عبد مناف همچنان بر جا است و مثل تو در اين باره همان است كه شاعر گفته :
< شعر > مرا طعنه زد عمرو و شد شرمسار چو گفتار صحرا بر شير ، خوار نه مانند اويم كه نامش برم نه‌ام بنده تا جامه بر تن درم < / شعر > عمرو عاص شروع بسخن كرد كه معاويه سخنش را بريده و گفت اى عمرو بخدا تو مرد ميدان او نيستى حال خود دانى كه سخن گوئى يا خموش باشى عمرو موقع را غنيمت شمرده و خاموش گرديد ابن عباس گفت : اى معاوية عمرو را بحال خود گذار تا چنان داغى بر او بزنم كه تا روز قيامت ننگ آن بر او بماند و تا روز قيامت زبان زد كنيزان و بندگان باشد و سرود مجالس و نقل محافل گردد سپس

236

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست