نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 655
سرما و گرما آزار بيند جز آنكه خدا تنش را بر آتش حرام كند . 2 - اسماعيل بن فضل هاشمى گويد از امام صادق ( ع ) پرسيدم كه چطور وقتى موسى بن عمران ريسمانها و عصاهاى جادوگران را ديد در خود احساس ترس كرد و ابراهيم را كه در منجنيق نهادند و بآتش انداختند در خود احساس ترس نكرد ؟ فرمود چون ابراهيم بآتش افكنده شد اعتماد بحجج الهى داشت كه در پشت او بودند و موسى چنين نبود براى همين احساس ترس كرد و ابراهيم احساس ترس نكرد . 3 - ابو هدبه گويد ديدم انس بن مالك دستمالى بر سر بسته از سببش پرسيدم گفت بر اثر نفرين على بن ابى طالب است گفتم چطور ؟ گفت من خدمتكار رسول خدا ( ص ) بودم مرغ بريانى بآن حضرت هديه كردند ، فرمود خدايا دوستتر مردم را نزد خودت و خودم برسان تا با من از اين پرنده بخورد على ( ع ) آمد و من گفتم رسول خدا ( ص ) كارى دارد و او را راه ندادم بانتظار اينكه يكى از قوم خودم برسد باز رسول خدا ( ص ) همان دعا را تكرار كرد و دوباره على ( ع ) آمد و من همان را گفتم بانتظار مردى از قوم خودم رسول خدا ( ص ) براى بار سوم همان دعا را كرد و باز هم على ( ع ) آمد و من همان را گفتم و على فرياد برداشت كه رسول خدا چه كارى دارد كه مرا نميپذيرد ؟ آوازش بگوش پيغمبر رسيد و فرمود
655
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق جلد : 1 صفحه : 655