responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 619


شيون برخاست ، اكنون مشكل پسر ابو سفيان در پيش است دنيا مرا خندانيد پس از آنكه بگريه‌ام انداخت « عجب نيست خبر دختر من و پرسش ، او ما فاميلى داريم كه چنين پرسشى كند ؟ . . . » چه بد بودند مردمى كه مرا پست كردند و در دين خدا مسامحه نمودند اگر محنتهاى گرفتارى از ما برفت آنها را بحق محض واداريم و اگر وضع ديگرى پيش آمد بر مردم فاسق تأسف مخور از من دور شو اى اخا بنى دودان .
6 - علاء بن حضرمى بر پيغمبر وارد شد و عرضكرد يا رسول الله من خاندانى دارم كه بآنها احسان ميكنم و در عوض بمن بد ميكنند با آنها صله ميكنم و از من ميبرند ، رسول خدا ( ص ) فرمود بوجه احسن دفاع كن تا آنكه دشمن تو است دوست تو گردد باين برنخورند جز كسانى كه صبر كنند و برنخورند بدان جز صاحبان بهره بزرگ ، علاء بن حضرمى گفت من شعرى به از اين بهتر گفتم ، فرمود چه گفتى ؟ اين قطعه را سرود .
< شعر > ز تيره كينه ور دلى بياور بدست بده سلامى بلند كه پينه بايد شكست اگر كه خوش آمدند بكن خوشى با همه و گر ز تو سرزدند مپرس چى گفته است كه بشنوى آنچه را فزايد آزار تو آنچه نهان گفته‌اند ميار ديگر بدست < / شعر > پيغمبر ( ص ) فرمود بسا شعرى كه در آن حكمت است و بيانى كه سحر آميز است ، شعرت

619

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 619
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست