responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 603


رفت كعب گفت ما يافتيم وصف دو جگر گوشه كه شهيد شوند و آنها دو جگر گوشه فاطمه‌اند و بدترين مردم آنها را بكشند ، گفت چه كسى آنها را بكشد ؟ گفت مردى از قريش ، در اينجا معاويه برخاست و گفت شما هم اگر خواهيد برخيزيد و ما هم برخاستيم .
2 - امير المؤمنين ( ع ) در مسجد بصره بالاى منبر رفت و فرمود اى مردم نسب مرا بگوئيد ، هر كه ميشناسد مرا نسبم را بگويد و گر نه خودم نسبم را بگويم منم زيد پسر عبد مناف بن عامر بن عمرو بن مغيرة بن زيد بن كلاب ، ابن كوّاء برخاست و گفت اى آقا ما تو را بجز باين نسبت نشناسيم كه على بن ابى طالب بن عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصى بن كلابى ، فرمود اى بىپدر پدرم مرا بنام جدش قصى زيد ناميد و نام پدرم عبد مناف است و كنيه بر نام غلبه كرده نام عبد المطلب عامر است و بلقب شهرت يافته ، نام هاشم عمرو است و بلقب معروف شده نام عبد مناف مغيره است و لقب بر نام مقدم شده نام قصى زيد است و عرب او را مجمع ناميدند چون آنها را از شهرهاى دور به مكه گرد آورد و لقب بر نام غالب شد .
3 - امام صادق ( ع ) فرمود خداى عز و جل بداود وحى كرد يكى از بندگانم حسنه اى آرد و بهشتم

603

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 603
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست