responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 599


باشتياق تربت نژاد با بركت و معتقدند كه در اين زمين در امانند سپس دست بآنها زد و آنها را بوئيد و فرمود اين پشك همان آهوانست كه چنين خوشبو است بخاطر گياهش خدايا آنها را نگهدار تا پدرش ببويد و تسلى جويد فرمود تا امروز مانده‌اند و بطول زمان زرد شدند اين زمين كرب و بلا است و فرياد كشيد اى پروردگار عيسى بن مريم بركت بكشندگان حسين مده و به يارىكنندگان آنان و خاذلان او و با آن حضرت گريستم تا برو در افتاد و مدتى از هوش رفت و بهوش آمد و آن پشكها را در رداى خود بست و بمن گفت تو هم در ردايت بيند و فرمود يا ابن عباس هر گاه ديدى خون تازه از آنها روان شد بدان كه ابو عبد الله در آن زمين كشته شده و دفن شده .
ابن عباس گويد من آنها را بيشتر از يك فريضه محافظت ميكردم و از گوشه آستينم نميگشودم تا در اين ميان كه در خانه خوابيده بودم بناگاه بيدار شدم ديدم خون تازه از آنها روانست و آستينم پر از خون تازه است من گريان نشستم و گفتم بخدا حسين كشته شد على در هيچ حديث و خبرى كه بمن داده دروغ نگفته و همان طور بوده چون رسول خدا باو خبرها داده كه بديگران نداده من در هراس شدم و سپيده دم بيرون آمدم و ديدم گويا شهر مدينه يكپارچه مه است و چشم جايى را نبيند و آفتاب برآمد و گويا پرده اى نداشت و گويا ديوارهاى مدينه خون تازه بود من گريان بر نشستم و گفتم بخدا حسين كشته شد و از گوشه خانه آوازى شنيدم كه ميگويد

599

نام کتاب : الأمالي ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 599
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست